در انجمن خیال

در خلوتِ کلمات در انجمنِ خیال
دو شاعرِ نامدار رو در روی هم مقابل هم ایستاده‌اند
حسین پناهی با لحنی صمیمی و دردآلود زمزمه می‌کند:
در این شهرِ غریب، من غریب‌تر از همه کس
در این تنِ خسته، من خسته‌تر از همه تن‌ها
سهراب سپهری با لحنی ظریف و ژرف‌اندیشانه پاسخ می‌دهد:
من به دنبالِ چیزی می‌گردم
که در آینه‌ها نیست و در هیچ کجا نیست
حسین:
من از کوچه‌های بن‌بستِ زندگی گذشتم
طعمِ تلخِ تنهایی را چشیدم
و دریافتم که هیچ‌کس در هیچ‌کجا منتظرِ من نیست
سهراب:
من در جستجویِ لحظه‌ای ناب هستم
لحظه‌ای که در آن همه چیز معنا پیدا کند
و زندگی به زیباییِ تمام، خود را نشان دهد
حسین با لحنی غمگین:
اما در این دنیایِ بی‌رحم جایی برای عشق نیست
جایی برای امید نیست
فقط تاریکی و پوچی وجود دارد
سهراب با لحنی امیدوار:
اما من هنوز ایمان دارم
هنوز به دنبالِ نور هستم
و می‌دانم که روزی خورشیدِ حقیقت طلوع خواهد کرد
ادامه مشاعره:
حسین:
در سکوت این شبِ پر ستاره، من به آسمان خیره می‌شوم
و در انعکاس نورِ ماه در چشمانم به دنبالِ خدایی می‌گردم
که شاید روزی مرا از این تاریکی نجات دهد
سهراب:
اما خداوند در اعماق وجود توست
در نغمه‌های قلبت در تابش روحت
فقط کافیست چشمانت را به درون خود بدوزی
تا نور الهی را در وجودت ببینی.
حسین:
من بارها به درون خود خیره شدم
اما فقط تاریکی و پوچی دیده‌ام
انگار که خداوند مرا رها کرده و به حال خود گذاشته است
سهراب:
شاید تو در تاریکی به دنبالِ نور می‌گردی
در حالی که نور همیشه در کنار تو بوده است
فقط کافیست کمی دقت کنی و آن را ببینی.
حسین:
چگونه می‌توانم نوری را ببینم که وجود ندارد؟
چگونه می‌توانم امیدی داشته باشم که در تاریکی مطلق غرق شده است؟
سهراب:
امید مانندِ شمعی است که در دل تاریکی روشن می‌شود
شمعی که نور آن هرگز خاموش نمی‌شود حتی در تندبادها
حسین:
اما من دیگر رمقی برای روشن کردنِ شمع امید ندارم
من خسته و ناامید هستم
و فقط می‌خواهم در این تاریکی به خوابی ابدی فرو بروم
سهراب:
خواب ابدی راه حل نیست
بلکه باید با تاریکی مبارزه کنی
باید به دنبالِ نور امید باشی
و برای رسیدن به آن تلاش کنی
حسین:
اما من دیگر توانی برای مبارزه ندارم
من شکسته و رنجور هستم
و فقط منتظرِ مرگ هستم
سهراب:
مرگ پایان نیست بلکه آغاز است
آغازی برای سفری جدید
سفری به سوی نور و روشنایی
حسین و سهراب:
در این خلوت کلمات در این انجمن خیال
ما دو شاعر دو عاشق دو اندیشه‌گر
به دنبال معنا به دنبال امید به دنبال روشنی می‌گردیم
پایان