حسی همسان

بر شن‌های ساحل نشسته‌ام
چشم به راه در انتظار کسی همچون خودم
که از دل دریا بر موج‌ها سوار  
پیش من بیاید با دلی پر از امید
شاید او نیز در آن سوی آب‌ها
نشسته باشد بر شن‌های ساحل دور
نگاهش خیره به این سو
در انتظاری مشابه در حسی همسان
موج‌ها پیام‌ رسان خاموش ما
رازهای دلمان را با خود می‌برند 
تا شاید در گوش همدیگر
زمزمه‌های انتظارمان را بشنوند
هوا چه آرام و دل‌ها چه طوفانی
من همین‌جا بر شن‌های ساحل
چشم‌انتظار نشانی
از کسی که مثل من در انتظار است  
و می‌دانم روزی می‌رسد
که موج‌ها همگام با امید  
او را به من می‌رسانند  
و ما در کنار هم بر شن‌ها نشسته
به تماشای افق بی‌انتها خواهیم نشست