در میان سایههای شهرکودکی گم شده در انبوه درد و غمچشمانی پر از اشک، لبخندی تلختنها دارایی اویک سبد خالی ویک قلب پر از حسرتآرزوی او ساده استکمی نانکمی محبتکمی آرامشاما دریغ و صد افسوسکه در این دنیای بیرحمجایی برای او نیست