حواس در هالهای از سکوت گم شده بود
و من هراسان در جستجویشان
در مسیری بیسرانجام سرگردان
دنیا دور سرم میچرخید
و در آن لحظه
احساس درونم از ناکامی و عجز
زخمی عمیق بر دلم نهاد
فقط کمی
شاید هم بیشتر
خون به جگرم نشست
در آن سکوت مطلق
تنها صدای نالههای درونم بود که به گوش میرسید
و من
تنها و گمشده
در جستجوی راهی برای نجات بودم