سرزمین مهر

امید دستم را بگیر 
بکشان مرا به دیاری که رویاها 
قدم نهند در خیابان‌ها
جایی که مهر چون گل می‌شکفد
جایی که صلح نقش بسته بر دیوارها
آهنگ‌هایی می‌سازد با ندای خورشید
در آنجا انسان‌ها
همچون رودهای شاداب
به یکدیگر می‌پیوندند
در آغوش‌هایی که بوی نان و نم می‌دهند
امید دستم را بگیر 
همراهم باش 
برایم پلی بساز به دیاری 
که در آن هر چشم بارانی‌ست 
و هر چهره خورشید