جهان سوم

در کوچه پس کوچه های خاکی
کودکان جهان سوم
با پای برهنه
در جستجوی نان
سرگردانند
چشمانشان
خالی از امید
و صورتشان
غبار گرفته از غم
داستان تلخی از فقر و تنگدستی را فریاد می زند
در بازارهای شلوغ
مردان و زنان جهان سوم
با دستانی پینه بسته
برای لقمه ای نان
جان می کنند
آسمان بالای سرشان
پر از دود و غبار
و زمین زیر پایشان
پر از سنگ و خار است
اما در اعماق وجودشان
امیدی روشن
به فردایی بهتر
سوسو می زند
آنان می دانند
که روزی
سایه فقر و تنگدستی
از سرزمینشان رخت برخواهد بست
و خورشید عدالت و آزادی
بر آن خواهد تابید
و در آن روز
کودکان جهان سوم
با لبخندی بر لب
در کوچه پس کوچه های سرسبز
به بازی و شادی خواهند پرداخت
و مردان و زنان جهان سوم
با دستانی توانمند
آینده ای روشن
برای خود و فرزندانشان
خواهند ساخت